حوض قالي
با خواهرم
درخانه قالی بافتیم
درقلب آن
یک حوض خالی بافتیم
گلهای کوه ودشت را
درباغ قالی کاشتیم
آن حوض کاشی را،سپس
از آسمان انباشتیم
حوض ازنگاه آسمان
دریای آبی رنگ شد
ازغنچۀ لبخندما
دنیا پراز آهنگ شد
ازهرطرف
پروانه ها
گنجشکها
مهمان آن قالی شدند
چشمان ما،لبریز خوشحالی شدند
وقتی که قالی شد تمام
دیدیم دنیایی قشنگ،
درنقش های قالی است
اما فقط درحوض آن
جای دوماهی خالی است
پس ماهی دریا شدیم
ازحوض قالی سرزدیم
درباغ چشم مردمان
یک نقش زیباتر زدیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی